و عشق تنها عشق...

ساخت وبلاگ
رسالت کاری هم ازون موضوعاتیه که قبلا زیاد بهش فکر کرده بودم اصلا هرچی پیش میرم تو این اسرار کوانتومی و قانون جذب میبینم بیشتر این کارارو انجام میدادم اما نامرتب و بی برنامه بگذریم مدیر فعلی (جدید) که از اولم مورد دار بود حالا داره حسابی در حقمون کارو تموم میکنه! بیشترین کار با کمترین استراحت ( ۳۰ یا ۴۰ دقیقه در طول ۶ ساعت کاری) اونم تو هوای آلوده و نفسگیر اونجا! شلوغ و کلاسایی که بابتش پولی پرداخت نمیکنه و بیمه ای که قطع شده! خب دیگه دلیلی برای موندن نیست. به شدت سعی کردم و میکنم به آدما و نیاتشون خوشبین باشم ولی خب دیگه احمق که نمیشه بود میشه؟؟ فک کنم وقتش شده یه پرش بزنم! یکی از همکارا ( بین ما سه تا ) که جایی رو پیدا کرده و قطعی از فروردین نمیاد.البته هنوز بین خودمون سه تاست خب منم یه جرقه هایی تو ذهنم زده شد که پیگیرشم و مطمئنم به کمک خدا پیش میره! گاهی وقتا قطعیت در موندنتون در جایی نشونه امنیت شغلی نیست بلکه کاملا برعکس! نشونه در جا زدگیه به هر صورت خدا رو شکر میکنم . به نظرم لیاقتم خیلی بیشتر ازونیه که همچین جایی بمونم! چیزی که خوبه اینه که دیگه مدتهاست نه حرص میخورم نه ناراحت میشم نه غصه میخورم نه نگرانم بیکار شم! هیچ کدوم فقط خوشحالم  و عشق تنها عشق......
ما را در سایت و عشق تنها عشق... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ekhodenashenakhteha بازدید : 153 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1396 ساعت: 22:32

خدارو شکر همه چیز خوبه و کار و بارم خوب پیش میره و سرمونم شلوغه و چیزی ندارم بگم جز اینکه تمام ویدئوهای اون کانال "اسرار کوانتومی" رو که تو پستای قبل معرفی کردم دانلود کردم به مرور دارم گوش میدم باید بگم حالم خیلی تغییر کرده! البته اگر حمل بر خودستایی نشه خیلی کارهایی که گفته شده رو قبلا بر اساس حسهای درونیم انجام میدادم منتهی منظم نبودن! یا اینکه نمیدونستم چطور و تا چه حدی باید ادامه شون داد! یکیش حس خوب نسبت به ادمایی که ظاهرا خیلیم خوب نیستن یا به قولی انرژیهای منفی ساطع میکنن که بعضا هم ناخواسته است این امر راجع به سرناجی سابق که در حال حاضر یکماهیه به مدیر فعلی تغییر عنوان دادن صدق میکرد هر سه نفر ما از بدو ورود ایشون باهاشون به نوبت درگیر شدیم و کمی هم کار بالا گرفت! که اینجانب بنا بر تربیت خانواده به خودم اجازه کوچکترین توهینی ندادم بخصوص که ایشون سن مادر منو دارن و دوما هیچ ضعفی هم نشون ندادم!  بگذریم... تا همین چند ماه پیشم همچنان یه جاهایی خیلی ازش حرصی میشدم مثل بقیه تا اینکه تصمیم گرفتم صبر و تحملمو بالا برده و از دیدگاه دیگه ای به قضیه نگاه کنم.. به این صورت هر وقت مسائلی پیش میومد از جانب ایشون که باعث ناراحتی ماها میشد پیش خودم از زاویه ای دیگه توجیحش میکردم.. و بعد از چندین ماه تلاش باید بگم اون خانوم تغییر نکرد اما من موفق شدم احساسات خودمو نسبت بهش تغییر بدم و در و عشق تنها عشق......
ما را در سایت و عشق تنها عشق... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ekhodenashenakhteha بازدید : 173 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1396 ساعت: 5:55